ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
جوانی بی خرد پیری خردمند را که پشتش از جفای روزگار دوتا شده بود گفت:
پیرمرد کمان پشتت را چند می فروشی؟؟؟
پیر خردمند لبخندی زد و گفت:
اگر خداوند به تو عمر دهد و اجل فرصت،
روزگار هم به تو یکی بی بها خواهد داد...
سلام آقای پروه منم محمدپویا شاگرد پارسالتان. وبلاگ بسیار قشنگی دارید . مخصوصا عکس های طبیعتش. می خواستم عرض ادبی کرده باشم.
با اجازه
سلام پویاجان
مرسی که اومدی
سلام وه باوگد برسان
سلام
دعوتی و یی غزل کوردی غمگین
سلام، وبلاگت را خواندم جای بس تشکر وقدر دانی دارد. هم از لحاظ محتوا وهم بخاطر عکسهای قشنگ وخاطره انگیزش.....
"خداوند روح بلند پدربزرگوارتان رابا انبیا والیاء خاصه درگاهش محشور بفرماید."
سلام
باشعر انارو چراغ بروز شدم
وبلاگم منتظر نگاه مهربان شماست
روایتی تازه از دردهای دیروز
سلام آقای پروه آفرین و دقتت وعلی خوم الان دیونمه ک اشتبا وجاخ نیوسامه
ممنون
خدا رحمتش کنه
خداوتد رحمتشون کنه.دوست و همدم پدرم بودند توی سالهای سخت غربت و دوری از خانواده.تهران کار.