وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

پاییز... و... اول "په له"

 

 

 

ته م  وته مه لیول  ولات  داپوشا  

 

ژار پایزی  درگه یل  گوشا  ...

 

  

 

  

  

 اولین باران پاییزی این رحمت الهی موجب خوشحالی شد  

 

وجای بسی شکر به درگاه پراز رحمت بی منتش دارد...

  

 

نظرات 2 + ارسال نظر
گیلانغربی در تبعید پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:13 ب.ظ

با سلام
وجدانا و انصافا تو را به خدا مراقب طبیعت زیبا و به خصوص درختان بلوط منطقه چله و گیلانغرب باشید. اگر خدای ناکرده از بین برود غیر قابل جایگزینی است.

erfan چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:28 ب.ظ

وای، باران؛

باران؛

شیشه پنجره را باران شست .

از دل من اما،

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

آسمان سربی رنگ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

وای، باران،

باران،

پر مرغان نگاهم را شست .

خواب رویای فراموشیهاست !

خواب را دریابم،

که در آن دولت خواموشیهاست .

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،

و ندایی که به من میگوید :

گر چه شب تاریک است

دل قوی دار،

سحر نزدیک است

دل من، در دل شب،

خواب پروانه شدن می بیند .

مهر در صبحدمان داس به دست

آسمانها آبی،

پر مرغان صداقت آبی ست

دیده در آینه صبح تو را می بیند .

از گریبان تو صبح صادق،

می گشاید پرو بال .

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری ؟

نه؟

از آن پاکتری .

تو بهاری ؟

نه،

بهاران از توست .

از تو می گیرد وام،

هر بهار اینهمه زیبایی را .

هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو !

سلام و سپاس فراوان..............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد