دست از تلاش برداشت و بی درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد .
اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد .
بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان بیشتری تلاش می کرد
و بالاخره از گودال خارج شد . وقتی از گودال بیرون آمد
بقیه قور باغه ها از او پرسیدند :
مگر تو حرف های ما را نشنیدی؟ معلوم شد که قورباغه ناشنواست .
در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که
دیگران او را تشویق می کنند
ئمشهو له ساێ چهوهیلد داکاسیامه بیلهم
تا گهر سفێدهگهر سوو، ههر ئێره جامه بیلهم
ئهی ئهور پڕ له واران، لهێ دار وشکه چوه توای؟
لهێ ژیر پرزه پرزه، بێ دهنگ وسامه بیلهم
تا روژهگهێ قێامهت، دل جم نیهخوهێ له جاگهێ !
لهو زلف تاڵ تاڵه، پاوهن له پامه بیلهم
ههر جور کهپر تهنیاێ، دهس گرتمه وه قهێدهو
تا چهو بپرتنیدن، داتؤچیامه بیلهم
رضا موزونی