وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

انعکاس زندگی....

پسر و پدری در کوه قدم میزدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد،  

 به زمین افتاد و داد کشید

:

آآآییی

!! صدایی از دوردست آمد: آآآییی!!

پسر با کنجکاوی فریاد زد : 

کی هستی؟ پاسخ شنید: کی هستی؟  

 پسرک خشمگین شد و فریاد زد ترسو! بازپاسخ شنیدترسو:  

 پسرک با تعجب از پدرش پرسید: چه خبر است؟ پدر لبخندی زد و گفت:   

پسرم، توجه کن و بعد با صدای بلند فریاد زد: تو یک قهرمان هستی!  

 پسرک باز بیشتر تعجب کرد و پدرش توضیح داد:   

مردم میگویند که این انعکاس کوه است ولی این در حقیقت انعکاس زندگی است.   

هرچیزی که بگویی یا انجام دهی، زندگی عینابه تو جواب میدهد.  

 اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلبت به وجود میآید و اگر به دنبال موفقیت باشی،.   

آن را حتما به دست خواهی آورد

هر چیزی را که بخواهی، زندگی همان را تو خواهد داد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد