وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

یادم باشد



یادم باشد حرفی نزنم 



به کسی بر بخورد....



سهراب سپهری

نظرات 3 + ارسال نظر
vahid parveh پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:22 ب.ظ http://parveh.blogfa.com

دوستم را بعد از چند سال دیدم. از زندگیش پرسیدم و اینکه ازدواج کرده یا نه؛ گفت آره؛ پرسیدم با کی؟ گفت ویشکا آسایش رو می شناسی؟ ذوق زده گفتم آره؛ گفت من با خواهرش ازدواج کردم؛ اسمش هست "هیچگاه آسایش" !!!!!!!
)))

vahid parveh پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 07:19 ب.ظ http://parveh.blogfa.com

بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته!!!مردهای چشم چران ، زن های خائن ،دختران پول پرست و پسران شهوتی!!!پس چه شد؟؟؟چیدن یک سیب و اینهمه تقاص!!؟بیچاره آدم..!بیچاره آدمیت.

علیرضا سلیمانی یکشنبه 11 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:38 ب.ظ http://know.iran.sc

آقای پروه
سلام خیلی زیبا بود بیا و وبلاگم رو بروز کردم مشاهده کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد