وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

چند داستان پند آموز.....

  
 کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز
اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد،
کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.
مردم با سطل روی سر الاغ هر بار خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
**نکته:*
*مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:*
*اول: اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند.*
*دوم: اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.*

برای خواندن بقیه داستان ها ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه مطلب ...

۷ اصل بیل گیتس برای داشتن زندگی!!!

اصل اول:در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید

اصل دوم:دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار می‌رود که قبل از آن‌که

نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید

اصل سوم:پس از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوق‌العاده زیادی پرداخت

نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آن‌که بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید

برای مقام و مزایایش زحمت بکشید

اصل چهارم:اگر فکر می‌کنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن

متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد

اصل پنجم:آشپزی در رستوران‌ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدربزرگ‌های ما برای این کار اصطلاح دیگری

داشتند، از نظر آنها این کار یک فرصت بود

اصل ششم:اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات

خود درس بگیرید

اصل هفتم:قبل از آن‌که شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر

شما می‌رسد، ملال‌آور نبودند.

 

نکته ای پندآموز....!!!

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

پیری برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید  

 

دیدگاه چند شاعر نسبت به خال لب یار...!!!

این اشعار برام جالب بود گذاشتم شماهم بخونید

حافظ

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

صائب تبریزی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

 

شهریار

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

 

محمد عیاد زاده

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم ، نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم ؟ چه معنی دارد این کارا ؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً

که با جراحی صورت عمل کردند خالها را

نه حافظ داد املاکی ، نه صائب دست و پا ها را

فقط می خواستند اینها ، بگیرند وقت ما ها را ؟

  

برگرفته از وبلاگ یکی از دوستان

دالگه......!

  لی مال چول بی  ده نگه،ته نیا   مه نیده  دالگه  

  و   به رزی   هساره گان  گورا  مه نیده   دالگه  

  هنای   چه وم   که فیدنه   نمیور،پر له حه سرتد  

 ئیوشم  له  هه ر  چی  خوه زیوه   جیا   مه نیده  دالگه

  له ای غریبی شو ه،  فره   په شیو    دیون مه د

  وه ل   خه م   وپژارگان،ئرا   مه نیده  دالگه

 ئاگر  وگیانم  کردیه،دی   که م   له تنیایی بنال

  شاید و هوز آسمان و جا   مه نیده   دالگه

  خه م و خوصیل ، که ی  تیوه نیدن   پشت خیالد خه م بکه ی

  وینه ی  پراوو بی ستون   وه پا   مه نیده   دالگه

  خوزیو   چه وم   کوور    بودن و   نه ییونم پریشانی ت

  خوه ر  زه ردی   له درد و خم  ئاوا  مه نیده  دالگه

  گووله م   گووله م،خوصیلمان،چیه یدن  و پابوس دلد

  هه ر  جیوری   ده ریاس  دلد،دریا   مه نیده   دالگه  

شعر بسیار قشنگ ودلنشین (دالگه) ازشاعر خوش ذوق خانم سلیمان پور-(شیر دالگ حلالد)

کلاغ حقش را از روباه گرفت....!!!!

   

    داستان بالا را کمتر کسی فراموش می کند . کلاس دوم یادش بخیر....    

 

   حتی شاگردان دیروز که پیر شده اند!!    

   اما گویا تازگی کلاغ حقش را از روباه باز ستاند...!!!!  

   این شعر که به صورت پیامک دریافت کردم و شاعرش نامشخص.... گویای این امر است!!!!   

  روباهی  موبایل  تازه  سه نیودن!!  

 

   ارا  تماسی  ماطل  مه نیودن ....  

   زاغی  له  بان  دار  هات و صدا   

   وه ت  خوار  آنتن  نیه ید  جناب  روبا   

   بی  زامت  بره ی  وه   ای   براده   

   بان  هه م   آنتن  ده ی  هه م  خط  آزاده   

    روبا   زیو  موبایل  دا   ده س    غلا   

   غلا  برد   و  چی   بدون    سلا   

   وه ت:   کلاس  دو  ها   یادت   چوه   وه    پیم   کردی...؟   

   گوولم    دایدن    و   په نیرم     بردی...؟   

   حه قی    وه    حه قی    برا     حلاله....   

   موبایله گه د     به م     وه     جی    ئه و    ساله........!!!!!!!!!!

عبادت خدا.............!!!!!!!!!!!!

آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان

ارزد.

آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت:

برای دیدن بقیه ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه مطلب ...

بهاری در پاییز......

امسال اولین باران پاییزی  (په له) در هفته آخر ابان ماه و هوای مساعد بعد آن باعث شد بهار دلنشین و لذیذی را در فصل پاییز ببینیم....

شاعر خیلی قشنگ میگه:.......

یاران ئه لسن تاوایه مایه...

وه هار وه یه ی هو چادر ئه لدایه....

ده س یه ک بگریم له ریو شوق میل.....

بچیم وه گولگیشت له رکاو له یل...!!!

عکس هایی که در ادامه می آید از همین ایام و منطقه چله گیلانغرب گرفته شده...


برای دیدن عکس ادامه مطلب رو کلیک کنید

ادامه مطلب ...

مادر

دلم مادر برایت سخت سوزان

وجودم در قفایت سخت سوزان

غم بی مادری را با که گویم

ز درد بی نهایت سخت سوزان

نمی گنجد دمی در باور من

که دورم از هوایت سخت سوزان

ز یادم بردی وپرواز کردی

دلم شد از جفایت سخت سوزان

دلم می گرید از هر گل  که بینم

بیاد خندهایت سخت سوزان

شعر زیبای مادراز شاعرگرانمایه خانوم سلیمان پور. باکسب اجازه از ایشان...

مادر خوبم خدا حفظ تان کند

چندتا عکس از طبیعت چله گیلانغرب که دیدنیست....

برای دیدن بقیه عکس ها ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه مطلب ...