وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

باغچه کوچک دل.........!!!



تو به من خندیدی و نمی‌دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز 
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می‌دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

 خرداد 1342.

بر گرفته از وبلاگ آقای محمد پرمهر (قاب خالی)که خیلی ارادت دارم خدمتشان...


نظرات 1 + ارسال نظر
vahid دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:44 ب.ظ http://parveh.blogfa.com


haaaaaaii yade sef deziine bakhee amoo rohelaa va khaaiir
ha va yadet sib dezidiim
too goolem daaid feragai erei khovad berdii

نامرد سیف دز گردکان رواکن !!!!
گردکانه گه ی مه موود تیموریش دزیدن...!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد