وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

شعری از آقای بنفشی ......

میه‌رێ که‌و

په‌نجه‌ێ مانگ ئمشه‌و وه شێوه‌ێ  نووێ

هاتێه  وه  پێشواز  نازْ  ئه‌برووێ

هساره‌ێ وه ره‌نگ نوقره‌ێ نوو  ره‌نگه‌و

کاروانی کاوه  گرتیه وه  ده‌نگه‌و

کاروانی ئمشه‌و خه‌ێاڵـه  خه‌و  نه‌و

وه‌و شه‌رت سه‌ر تا پاد که‌متر له چه‌و نه‌و

بنووڕ تــۊلْ  ته‌ڕ چوزه‌ێ وه فراوان

پرچْ سه‌وڵْ سه‌وز چـۊ ناس له داوان

سۊیه‌رمێ خه‌و کیشاس له گلاره‌ێ شه‌و

نه‌قشـْمانێ داس له  رۊ  په‌رده‌ێ که‌و

هساره‌یل  یه‌ک یه‌ک  وه‌ نازْ چه‌وه‌و

گوڵ مێخه‌ک  په‌ل په‌ل ده‌ن له وه‌رقه‌وه‌و

هه‌ر که  پژوار به‌ر مانگا شه‌وه‌یل  بوو

مه‌س  له بوو  مێخه‌ک و ناز چه‌وه‌یل بوو

رێ و یاری کاوه‌م سۊیه‌رمــێ  چه‌و ها پیم

مشتێ زه‌نگیانه و میه‌رێ که‌و ها پیم
پرویز بنفشی شاعر کلهر زبان گیلانغربی

کوورپه ی شیرینم لای لای.....

وه‌ێ روو خودا چه‌نێگه                  ای خدا اندازه اش چقدر است 
کیلووێ نیه‌مه‌نێگه                       یک کیلو نیست و یک من است 
«چه‌نه‌ که‌له‌‌ێ قه‌نێگه»                 اندازه ی کله قندی است 

ئێ جووره چشتێ دینه ؟             اینگونه موجودی را دیده ای 
یه گوڵ نییه و ره‌نگینه                  گل نیست ، امازیباست 
تام نه‌‌ێرێد ئێ شرینه                   طعم ندارد ، اما شیرین است !

له ژێر زڵف که‌وێ                          در زیر زلف طلایی اش      
نام خودا له چه‌وێ                        شکر خدا برای آن چشمش
ئاهوو نیه‌تێده خه‌وێ                      آهو هم به خوابش نمی آید

ئاهوو نییه و کوورپه‌مه                     آهو نیست و فرزندم است
کوورپه‌م نییه و کاکه‌مه                    فرزنم نیست و پدرم است 
بومه خڕێ هه‌م که‌مه                      اگر فدایش هم بشوم کم است

به‌رز و بڵێن بوو قه‌دێ                       بلند و افراشته باد قدش
نه‌وه‌د بؤنید و سه‌دێ                       نود و صد سالگی اش را ببیند
کوور بوو چه‌وه‌یل به‌دێ                     و چشمهای بدش کور بشوند
لالایی شیرین کردی برای بچه..... از رضا موزونی

بدون شرح..............!!!!

فکر میکنین به این راحتی ها راحت میشین...؟؟!!!

بدون شرح......................!!!!!

عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است و میلیون ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.


در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر شوهرش می باشد



در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد


در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد


لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند


در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد


در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد.

۳۰ قانون برای زندگی بهتر !!!

30قانون برای زندگی بهتر !!!!


 ۱ - برای زندگی خود قوانینی در نظر بگیرید و سعی کنید از آنها سرپیچی نکنید. این قوانین را پس از مشورت با متخصصان و افرادی که تجربه یک زندگی موفق را داشته اند، تدوین کنید.
۲- از «خود»، «افرادی که در زندگی شما نقش دارند» و «محیط اطرافتان - از «خود»، «افرادی که در زندگی شما نقش دارند» و «محیط اطرافتان» شناخت کافی به دست آورید. 

3 - به این نکته واقف باشید که شما سهم عمده ای در ساختن زندگی خود دارید. در بیشتر مواقع این شما هستید که می توانید از زندگی لذت ببرید یا آن را به کام خود تلخ کنید. برای زندگی خود قوانینی در نظر بگیرید و سعی کنید از آنها سرپیچی نکنید. 

4 - بیشتر چیزهایی که در زندگی شما وجود دارد و برایتان لذت بخش نیستند، می توانند به دست خود شما از بین بروند. به طور مثال، اگر از شغل خود راضی نیستید فقط نیاز به تلاش و پشتکار دارید تا با شایسته کردن خود شغل بهتری به دست آورید و یا اگر از چاقی خود رنج می برید، کافی است کمی همت کنید. 

5 - در زندگی نقش یک قربانی را بازی نکنید یا سعی نکنید با یادآوری تجربه های تلخ گذشته برای خود بهانه بسازید. این کار فقط تضمین می کند که یأس، عدم پیشرفت و عدم موفقیت در انتظار شما است. 

6 - دیگران را مقصر عدم موفقیت خود قلمداد نکنید. زندگی مال شما است، پس خودتان هستید که دوباره و دوباره می توانید آن را بسازید.

7 - هر فکری می کنید و هر تصمیمی می گیرید، پیامدهایی را برایتان به دنبال خواهد داشت. اگر مثبت فکر کنید، نتیجه مثبت می گیرید و اگر به دنبال افکار منفی باشید، نتیجه تان هم منفی خواهد شد. 

8 - علت بروز وقایع ناخوشایند در زندگی را پیدا کنید یا سری به تجربه های پیشین خود بیندازید تا ببینید عیب کار از کجا بوده است. 

9 - هیچگاه از تغییر نترسید. گاهی اوقات تغییرات نقش مهمی در زندگی تان خواهند داشت و علی رغم انتظارتان عمل خواهد کرد. 

10 - واقع نگر باشید. خود، زندگی و دنیای اطرافتان را آن گونه که هست بشناسید، نه آن گونه که خودتان می خواهید. 

۱۱- با خودتان صادق باشید و اگر می دانید کاری باعث موفقیتتان نمی شود آن را از زندگی خود خارج کنید و به جای بهانه آوردن از همین حالا دست به کار شوید. 

۱۲- درست و با دقت تصمیم گیری کنید.

13 - به خاطر داشته باشید عملکردهای شماست که داستان زندگی تان را می نویسد. 

14 - فکرها، آرزوها، هدف ها و تصمیمات خود را به عملکردهای معنادار، هدفمند و سازنده ترجمه کنید.

چهار سخنی که زاهد را تکان داد...!!!!

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را

جمع  کردم تا به او نخورد .

او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم مستی دیدم که ... افتان و

خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ سوم کودکی

دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟

کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش  ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از

شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا

هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

داستان آموزنده...!!!

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند.

در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!

سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشورانتخاب گردد. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دست نداشتی!
یاد بگیر که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده کنی.راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است

قضاوت !!!!

قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن . از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من گذر کردم اشکهایی را بریز که من ریختم دردها و خوشیهای من را تجربه کن سالهایی را بگذران که من گذراندم... روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن همانطور که من انجام دادم ... بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی....

یادم بماند!!!!!

بهترین درس ها را در زمان سختی آموختم ....

و دانستم صبور بودن یک ایمان است وخویشتن داری یک نوع عبادت.......

فهمیدم ناکامی به معنی تاخیر است نه شکست.......

و  خندیدن یک نیایش است......................!!!!!!!!!!

پایییییز نقاش...........

نقاش پایز له قاپ زردی.......... رشان چه ک چیول بارکوله دردی!!!!!!!!!!!!!!

پاییز وه و  رنگیل میل وه  زرده وه..... دنیا دا وه دم سوز سرده وه.....!!!!!!


به پاییز که فکر می کنیم. در پاییز به رنگارنگی برگ درختان که مینگریم.

قدرت خداوند را در زیبایی وچینش رنگ ها می بینیم...!!!

پس تا فرصتی پیش میاید به کوه پیمایی بریم وکمی بیندیشیم..!!!

پاییز هم زیباست...


دانستنی..........!!!

آیامی دانستید که...

 1.آیامی دانستیدکه نوزادانسان بیش از300استخوان دارد که با رشد،بعضی ازآن هابه یک دیگر جوش می خورند؟

2.آیامی دانستیدکه تقریبایک سوم وزن یک زن ویک دوم وزن یک مرد راماهیچه تشکیل می دهد؟

3.آیامی دانستیدکه لایه بیرونی پوست انسان هردوهفته یک باربا سلول های جدید تعویض می شوند؟

4.آیا می دانید که خوردن یک سیب اول صبح ، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می شود؟  

5.آیا می دانستید که خوردن کاهو مانع ریزش مو وسفیدشدن موها می شود؟                                                                                                                                                                                                                                                

نمره صفری که بیست شد......!

نمره صفر این دانش آموز ‍‍‍‍پ‍س از اعتراض بیست شد!پاسخ های جالب این دانش آموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد.سؤال ها وجواب ها را بخوانید.

1.در کدام جنگ ناپلئون مرد؟

در آخرین جنگش!

2.اعلامیه استقلال آمریکا در کجا امضاء شد؟

در پایین صفحه!

3.چگونه می توانیدیک تخم مرغ خام رابه زمین بتنی بزنید بدون آن که ترک بردارد؟

زمین بتنی خیلی سخت است وترک برنمی دارد!

4.علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج!

5.علت اصلی عدم موفقیت چیست؟

امتحانات!

6.چه چیز هایی را هرگز نمی توان در صبحانه خورد؟

نهار وشام!

7.چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر آن سیب!

8.اگریک سنگ قرمزرادرآب بیندازید چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد!

9.یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست شب ها می خوابد!

10.چگونه ممکن است فیلی را بایک دست بلند کنید؟

شما غیر ممکن است فیلی پیدا کنید که یک دست داشته باشد!

11.اگردر یک دست خود سه سیب و چها ر پرتقال ودردست دیگرچهار سیب وسه پرتقال داشته باشید کلاچه خواهید داشت؟

نتیچه می گیریم که دست های خیلی بزرگی داریم!

12.اگر هشت نفردر ده ساعت یک دیوار بسازند چهار نفر در چند ساعت آن را خواهند ساخت؟

هیچی چون دیوار قبلاساخته شده است!

نامه ای از یک ریاضیدان به دوستش

به نام او که عالم را بر اساس « حساب » و « هندسه » آفرید . آری به نام او که همه چیز دنیا را بر اساس حساب استوار کرد و بر پایه هندسه نظم بخشید .

دوست خوبم  سلام !

امیداورم روزهای زندگی ات سرشار از تلاشهای مثبت و منطق بر خط راست در جهت رسیدن به خدای یگانه باشد .

دوست خوبم !

جریان اندیشه های زلال سرزمین فکر ما را آبیاری و سر سبز می کند ، پس چه نیک است سر گذرگاه جریان اندیشه های خویش بنشینیم و از زاویه بالا آن را تماشا کنیم اگر دو ضلع زندگی« امید » و« عمل » باشد زاویه زندگی به لطف خدا همواره « منفرجه » است .

بدان که« امید » را باید به منزله مرکزی دانست که کلیه امور بشری مانند دایره پیرامون آن می چرخد و« عمل » همان تلاش های مثبت اوست که او را به مقصد می رساند.

از وبلاگ آقای فرجی گرفته شده.

خــــــه وو

شه وی  هاتی  له وای  یه ی  مانگه  شه و  بیو....!

چه ود  هیمان  له  ناو  شش دانگ  خه و  بیو.......!

 

شه وار  زلفه گد  خستیوده  شانا........!

هساره  و  آسمانه یلیش  وه  چه و  بیو...!

 

سه رم  سر  بیو  له بو  هه یورات  گیسد...!

له شم سزیا  انامم   نه تل  ته و  بیو...!

 

په ر  سه روینه گه د  په یشتیاویده  وایه....!

له وینه ی  آهویل  تاف  ده و  بیو....! 

 

چریمه و   پید: عزیز   گیسد  بشارو....!

خودا هاوار  یه  خوو شه ش  دانگ خه و   بیو.......!!!


شعری دیگر از آقای علی الفتی گرفته از کتاب  (گه رمه شین )


داخ فرهاد............!

سه رم  سر  مه ن   له  داخ   مرگ  فرهاد......!

یه چیو  بی که س  عزیزان  له یره  گیان  داد.....!

شنه فتم  وه خت مردن  چاوه ری  بیو.........!!!

هه ناسه ی  سه ردمه  هه ی   داد بی داد........!!!


ازکتاب (   گه رمه شین  )  آقای علی الفتی گرفتم.

حسین پناهی


من تعجب می کنم

چطور روز روشن

دو ئیدروژن

با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند

وآب ازآب تکان نمی خورد...!!!

باغچه کوچک دل.........!!!



تو به من خندیدی و نمی‌دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز 
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می‌دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

 خرداد 1342.

بر گرفته از وبلاگ آقای محمد پرمهر (قاب خالی)که خیلی ارادت دارم خدمتشان...


جمعه ای دیگر...!

امروز هم جمعه .... امروز گرد و غبار واقعا دید رو به کمتر از ۵۰ متر رسانده...! 

سرفه های پی در پی دانشجوها.... خودم از همه بدتر.... کلافه کنندس...! 

باز کلاس خشک و خشن ریاضی.....!  

خدایا این کلاس کی میرود....کی میرود ......کی میرود   سر...!

آیا خدا شیطان را خلق کرد...؟

آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند...
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: "بله او خلق کرد"
استاد پرسید: "آیا خدا همه
چیز را خلق کرد؟"
شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"
استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را
خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است"
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد
. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما
سوالی بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته"
شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما
وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون
حسش نکرده ای؟ "
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند
مرد جوان گفت: "در واقع
آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460-
F
) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."
شاگرد ادامه داد: "استاد
تاریکی وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"
شاگرد گفت: "دوباره
اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."
در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا, شیطان وجود دارد؟ "
استاد زیاد مطمئن
نبود. پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."
و آن شاگرد پاسخ داد: " شیطان وجود ندارد
آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد . خدا شیطان را خلق نکرد.. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید .

نام آن مرد جوان: آلبرت انیشتن!!!
  

 

از وبلاگ استاد خوبم آقای فرجی گرفتم شما هم بخونید ونظر بدید

دو شعر دیگری از علی الفتی واقعا زیباست

قسیه

ت چیدن و له شون ت پاییز و سه رده واس ئه زیز
قسیه ی ته مام ده روه چه یل پڕ له خودا خوداس ئه زیز

له شون ت تیه ریکه شه و بنیشه خوه ش مانگه شه وم
شون په ژاره و دڵ خوه شی دی له یره جاوه جاس ئه زیز

تانه ی ته مام ئایه مه یل شانم شکان جه رگم سزان
زانی له شون ئیمه دی قسیه یل ناڕه واس ئه زیز؟

ئایه م کوشن سه ری بڕن جو یه ی یه زید نامه ییگ
خودا له ی ڕوژ مه یشه ره یه ده یشت که ربه لاس ئه زیز

له ئافره ته یل سه رپه تی توزی خوه شی که س نه ی وه چه و
ده رمانو دڵ خوه شی م دی سه روین لاوه لاس ئه زیز


ـ خه نی له بان چیخه و...
دلی نیه هَه لایدن مانگو هَه ساره ئمشه و
هَه نجانیه ده ریونم تیخِ پَه ژاره ئمشه و

نه جی منه نه جی تِ به و تا بچیمن هَه ی دل
که س خولکمان نیه که یدن دی له ی شه واره ئمشه و

سه روینه گه د خه ریده بریایه سیون باوان
ِبریوه که نینه نازار له ی سیو دَه واره ئمشه و

چیخی چنیمه ئمشه و و گیس شور چه و مه س
خه نی له بان چیخه و ته رمِم سِواره ئمشه و

نه بو گول باخیی تی نه شاقَه ی کهَ وکِ کهَ ل وه َز
تِف له وَه هار بی تِ تِف لهَ ی شه واره ئمشه و
پاییز
۸۴. کرماشان

ـ واران
بوار واران له مالان گه رمه شینه
سوارو سَه ر سِواران له یره چینه

دَه وار ئَه ل دامه تا دِژمن نَه زانی
له سه ر گونای نَه مامان گوولِ خوینه

خودا هاوار له ده س ئی ئاسمانه
له پرشَه ی خوین گه لای داران ره نگینه

هَه زار خه رمان له گیس بریایه له یره
چِمان مه رگِ ئه زیزِ بیستیونه

بوار واران هَه لاجم هه ر خوه دی خوه د
هه خوه د زانی چِ ده ردی ها له سینه

شعر زیبایی از علی الفتی

په ری خان
زوون له وه ر خرخاڵ له ده س گوڵی هابان سه روه نی
ماشته ی له مه خمه ڵ کرده وه ر خوه زیه و وه حاڵ خاوه نی

سقانم میل سه رمه دان چه وم وه سرمه ی قه ی چه وی
مانی نه قاشی کردیه گوڵه یل نه خش داوه نی

برام بودن وه نه زر ئه و مانگه شه وه یل سوخمه یه
وه له رز له رز سوخمه گه ی نازار په سا مه شکه ژه نی

ئی بو شه ماڵه چو خوه شه بوکام خودا لایق دیه
هه م کام په ریخانه خودا له سه ر په سا له چگ که نی؟

سوفی له دین ده رچی منم پیته خه نه ی خاسو گه نم
به و لارو له نجه دی به سه دی که م بکه بزگه خه نی
 
سه راو ڕیه گه لیم گردیه و پا ناسه ناوکانی سه راو
نازار ت زیو پایلد بشور وه خته م بمرم له تیه نی 

 

با کسب اجازه از علی الفتی. موفق باشی

خداوند در ذهنمان جگونه است...؟

خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود، بلکه از تو 

خواهدپرسید به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتی؟



خداوند از تو نخواهد پرسید
 که چه لباس هایی در کمد داشتی، بلکه از تو
خواهدرسید به چند نفر لباس 

پوشاندی؟


 خداوند از تو نخواهد پرسید 

چه تعداد دوست داشتی، بلکه از تو 
خواهدپرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟


خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول 
کشید تا به جست و جوی
رستگاری بپردازی، بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های 
جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهدبرد.


از وبلاگ دوست خوبم حسن محمد نیا کپی کردم دستش درد نکن..


دو نکته جالب ...

1.       وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آننخواسته اید .  

۲-انسان دانا به جای آنکه در انتظار رسیدن یک فرصت خوب در زندگی باشد خود آن را به وجود می آورد . فرانسیس بیکن

نظر یادت نره....!